کد مطلب:2515
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:479
درس سوم
معتزله 1
بحث خود را - به علتی كه بعدا توضیح خواهیم داد - از معتزله آغاز
می كنیم .
پیدایش فرقه معتزله در اواخر قرن اول هجری و یا اوایل قرن دوم هجری
صورت گرفت . بدیهی است كه علم كلام مانند همه علوم دیگر تدریجا توسعه
یافت و تكامل پیدا كرد .
ما نخست فهرست وار اصول عقائد معتزله و به عبارت بهتر مشخصات اصلی
مكتب معتزله را ذكر می كنیم و سپس شخصیتهای معروف آنها را با اشاره به
سرگذشت تاریخی این قوم یاد می كنیم و آنگاه سیر تحولی عقائد آنها را بیان
می نمائیم .
مسائل معتزله زیاد است ، منحصر به امور دینی محض كه از نظر معتزله
باید به آنها معتقد و مؤمن بود نیست ، شامل یك سلسله مسائل طبیعی ،
اجتماعی ، انسانی ، فلسفی نیز كه مستقیما در حوزه
مسائل ایمانی نیست می گردد ، ولی البته همه آن مسائل به نحوی با مسائل
ایمانی مربوط است و به عقیده معتزله تحقیق در مسائل ایمانی بدون تحقیق
در این مسائل نامیسر است .
خود معتزله پنج مسأله را از اصول اعتزال می شمارند :
الف . توحید ، یعنی عدم تكثر ذات و صفات .
ب . عدل ، یعنی خداوند عادل است و ظالم نیست .
ج . وعد و وعید ، یعنی خداوند به بندگان وعده پاداش اطاعت و وعید
كیفر معصیت داده است ، و همانطور كه وعده پاداش مطیعان تخلف بردار
نیست ، وعید معصیت معصیت كاران نیز تخلف بردار نیست . پس آمرزش
تنها هنگامی میسر است كه بنده توبه كرده باشد . مغفرت بدون توبه هرگز
صورت نمی گیرد .
د . منزله بین المنزلتین ، یعنی فاسق ( مرتكب گناه كبیره ، مثلا شارب
الخمر ، زنا كار ، دروغگو و امثال اینها ) نه مؤمن است و نه كافر ، فسق
حالتی است بین كفر و ایمان .
ه . امر به معروف و نهی از منكر . نظر خاص معتزله درباره امر به
معروف و نهی از منكر این است كه اولا راه شناخت معروف و منكر منحصر به
شرع نیست ، عقل نیز قادر است لااقل پاره ای از معروفها و منكرها را مستقلا
تشخیص دهد ، و ثانیا مشروط به وجود امام نیست ، وظیفه عموم مسلمین است
، خواه امام و پیشوائی باشد و خواه نباشد ، تنها بعضی از مراتب آن است
كه اجراء آنها بر عهده امامان و متصدیان امور مسلمین است ، از قبیل
اقامه حدود شرعیه وحفظ مرزهای كشورهای اسلامی و سایر كارهای حكومتی اسلامی.
متكلمین معتزلی احیانا كتابهای مستقلی درباره این اصول
پنجگانه نوشته اند مانند كتاب معروف " قاضی عبدالجبار معتزلی " معاصر
" صاحب بن عباد " و " سید مرتضی علم الهدی " به نام " الاصول الخمسه
" .
همانطور كه ملاحظه می شود ، تنها اصل توحید و اصل عدل است كه می توان جزء
مسائل ایمانی و اعتقادی به شمار آورد ، سه اصل دیگر فقط معرف و مشخص
مكتب معتزله است . حتی اصل عدل نیز اگر چه از آن نظر كه از مسلمان قرآن
است و ضروری دین است جزء اصول اعتقادی است ، ولی از آن جهت جزء اصول
پنجگانه قرارداده شده است كه مشخص مكتب آنها است . و الا اصل علم و یا
اصل قدرت ( اینكه خدا عالم است و قادر است ) نیز از ضروریات اسلام
است و جزء مسائل اعتقادی است .
در مذهب شیعه نیز اصل عدل یكی از اصول پنجگانه اعتقادی شمرده شده است
. طبعا این سؤال پیش می آید كه چه خصوصیتی برای اصل عدل است كه جزء اصول
اعتقادی شمرده شده است و حال آنكه عدل یكی از صفات خداوند است ،
همانطوری كه خداوند متعال عادل است ، عالم و قدیر وحی و مدرك و سمیع و
بصیر هم هست ، و به همه اینها نیز باید مؤمن و معتقد بود ، پس چرا تنها
" عدل " این امتیاز را یافته است ؟ .
پاسخ این است كه " عدل " هیچ امتیازی نسبت به سایر صفات ندارد .
متكلمین شیعه از این جهت این اصل را جزء اصول اعتقادی شیعه ذكر كرده اند
كه اشاعره كه اكثریت اهل تسنن را تشكیل می دهند منكر این اصل هستند ، ولی
منكر علم ، حیات ، اراده و . . . نیستند . لهذا اعتقاد به عدل جزء
مشخصات اعتقادی شیعه
به شمار می رود ، همچنانكه جزء مشخصات اعتقادی معتزله نیز هست .
پنج اصل نامبرده خطوط اساسی مكتب كلامی معتزله را تشكیل می دهد و الا
همچنانكه گفته شد ، معتقدات خاص معتزله منحصر به این پنج اصل نیست ،
معتزله در بسیاری از مسائل الهیات ، طبیعیات ، اجتماعیات و انسانیات
، عقاید خاصه آورده اند كه اكنون مجال ذكر آنها نیست .
توحید
بحث خود را از توحید آغاز می كنیم : توحید مراتب و اقسام دارد : توحید
ذاتی ، توحید صفاتی ، توحید افعالی ، توحید در عبادت .
توحید ذاتی ، یعنی اینكه ذات پروردگار یگانه است ، مثل و مانند ندارد
، ماسوا همه مخلوق او است و دون درجه و مرتبه او در كمال ، بلكه قابل
نسبت به او نیست ، آیه كریمه " « لیس كمثله شی ء »ة و یا آیه : « و
لم یكن له كفوا احد »مبین توحید ذاتی است .
توحید صفاتی ، یعنی صفات خداوند از قبیل علم ، قدرت ، حیات ، اراده
، ادراك ، سمیعیت ، بصیریت ، حقایقی غیر از ذات پروردگار نیستند ،
عین ذات پروردگارند ، به این معنی كه ذات پروردگار به نحوی است كه همه
این صفات بر او صدق می كند و یا ( به قولی ) به نحوی است كه آثار این
صفات بر او مترتب است .
توحید افعالی ، یعنی نه تنها همه ذاتها ، بلكه همه كارها ( حتی كارهای
انسان ) به مشیت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدس او
است .
توحید در عبادت ، یعنی جز ذات پروردگار ، هیچ موجودی شایسته عبادت و
پرستش نیست ، پرستش غیر خداوند مساوی است با شرك و خروج از دائره
توحید اسلامی .
توحید در عبادت از نظری با سایر اقسام توحید فرق دارد ، زیرا آن سه
قسم دیگر مربوط است به خدا و این قسم مربوط است به بندگان . به عبارت
دیگر ، یگانگی ذات و منزه بودنش از مثل و مانند ، و یگانگی او در صفات
، و یگانگی او در فاعلیت از شؤون و صفات او است ، اما توحید در عبادت
یعنی لزوم یگانه پرستی . پس توحید در عبادت از شؤون بندگان است نه از
شؤون خداوند . ولی حقیقت این است كه توحید در عبادت نیز از شؤون
خداوند است زیرا توحید در عبادت یعنی یگانگی خداوند در شایستگی برای
معبودیت ، پس او یگانه معبود به حق است . كلمه لا اله الا الله همه
مراتب توحید را شامل است ، والبته مفهوم ابتدائی آن توحید در عبادت
است .
توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیه اعتقادی اسلامی است ،
یعنی اگر كسی در اعتقادش به یكی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین
محسوب نمی گردد . احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست .
اخیرا فرقه وهابیه - كه پیرو محمد بن عبدالوهاب اند و او تابع ابن
تیمیه حنبلی شامی است - مدعی شده اند كه پاره ای از اعتقادات مسلمین مثل
اعتقاد به شفاعت ، و پاره ای از اعمال مسلمین مانند توسلات و استمدادات
از انبیاء و اولیاء بر ضد اصل توحید در عبادت است ، ولی سایر مسلمین
اینها را منافی با توحید در عبادت نمی دانند . پس اختلاف وهابیه با سایر
مسلمین در این نیست كه آیا یگانه موجود
شایسته پرستش ، خداوند است یا غیر خداوند ، مثلا انبیاء و اولیاء نیز
شایسته پرستشند . در این جهت تردید نیست كه غیر خدا شایسته پرستش
نیست . اختلاف در این است كه آیا استشفاعات و توسلات عبادت است یا
نه ؟ پس نزاع فی ما بین ، صغروی است نه كبروی . علمای اسلام با بیانات
مبسوط و مستدل نظریه وهابیان را رد كرده اند .
توحید صفاتی همان است كه مورد اختلاف معتزله و اشاعره است . اشاعره ،
منكر توحید صفاتی می باشند و معتزله طرفدار . توحید افعالی نیز مورد
اختلاف معتزله و اشاعره است ، با این تفاوت كه در اینجا كار بر عكس
است ، یعنی اشاعره طرفدار توحید افعالی و معتزله منكر آن می باشند .
اینكه معتزله خود را اهل التوحید می خوانند و توحید را یكی از اصول
پنجگانه خویش می شمارند ، مقصودشان توحید صفاتی است نه توحید ذاتی یا
توحید در عبادت ( زیرا این دو قسم از توحید محل خلاف نیست ) و نه توحید
افعالی ، زیرا اولا معتزله منكر توحید افعالی می باشند و ثانیا عقیده خویش
را در مورد توحید افعالی تحت عنوان " اصل عدل " كه اصل دوم از اصول
پنجگانه آنها است بیان می كنند .
اشاعره و معتزله در باب توحید صفاتی و توحید افعالی سخت در دو قطب
مخالف قرار گرفته اند . معتزله طرفدار توحید صفاتی و منكر توحید افعالی
می باشند و اشاعره بالعكس ، و هر كدام استدلالهایی در این زمینه آورده اند
. ما در فصل مربوط ، عقیده خاص شیعه را درباره این دو قسم توحید بیان
خواهیم كرد .